web 2.0

۲ مرداد ۱۳۸۹

روزگار غريب

 منتقل شده از وبلاگ قبلی ام azetrom.blogfa.com
از ديروز تا حالا داره مي خونه اما هنوز نصف کتاب رو خونده الانم ساعت ?بعد از نصف شب خيلي نگران اما آخر گفت هرچه باداباد فردا صبح وقتي ميرسه مدرسه که همه بچه ها نشسته بودن و منتظر توضيع برگه ها بودن تا نشست جلوييش بهش گفت: فرق صفت فاعلي با صفت مفعولي چيه؟ انگار يه پارچ آب يخ ريختن رو سرش با حالتي بهت زده پرسيد: مگه امروز امتحان چي داشتيم؟؟ دوستش گفت ادبيات. آخر جلسه وقتي برگش رو داد ناراحت بود چون نمره خوبي نمي گرفت و حالا۲ روز ديگه براي زيست وقت داشت اون سال بالا ترين نمرش ماله زيست بود يعني ۲۰.......غرق خاطراتش بود که يدفعه موبايلش زنگ زد...بله؟؟....صدا گفت:سلام آقاي دکتر از بيمارستان تماس مي گيرم.....

0 نظرات:

ارسال یک نظر